طنین یا زینب(س) در آسمان شهر زنجان
تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۴۲۹۴۵
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود، سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود... پس از واقعه کربلا حضرت زینب(س) در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به شام برده شد، بیراه نمیگویند که گاهی تاریخ تکرار میشود، آری امروز تاریخ را دوباره مردم زنجان در یومالزینب به یاد اسرای کربلا برای همگان تکرار کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امروز مراسم روایت قافله زینب(س) توسط زنجانیها از مقابل مسجد زینبیه این شهر روایت شد، تقریبا حول و حوش یک ساعت زمان داشتم تا خودم را به این قافله برسانم، ولی به خاطر محدودیتهای ترافیکی کمی زودتر به راه افتادم، آنجا که همه از گرمای سوزان تابستان فراری هستند، امروز قدمها از شدت گرما کشیده نمیشدند، وقتی عشق به بانوی صبر و استقامت و سیدالشهدا(ع) فرمان دهد، پای دل قرار ماندن ندارد، نه گرمای ۴۰ درجه تابستان خستهشان میکند و نه از شدت تشنگی گلایه میکنند.
کم کم مسیرهای منتهی به مراسم شلوغ شد، همه از جای جای نقاط مختلف شهرمان حتی از استانهای دیگر برای رساندن پیام حضرت زینب (س) به گوش جهانیان خودشان را به زنجان رساندهاند، ذکر یا زینب(س) و یا حسین(ع) در آسمان زنجان میپیچید، عدهای برای عرض ارادت به بانو مهمان زینبیه زنجان بودند و برخیها هم برای شفاعت مریضشان دست به دامن قهرمان کربلا شده بودند و بودند کسانی که جاجت روا شده و با دست پر برای عرض تشکر در مراسم حضور داشتند.
بی شک قلم میماند از این حضور بر روی کاغذ بیجان چه بنویسد، واژهها از توصیف این مراسم کم میآورند، این روزها در گوشه گوشه ایران زمین عاشقان اباعبدالله حسین(ع) همه جا ذکر یا زینب(س) و یا حسین(ع) بر لب دارند.
بعد از اجتماع عظیم عزادارن زنجانی در هشتم ماه محرم که مردمان پایتخت شور و شعور حسینی هر سال سنگ تمام میگذارند، مراسم عزاداری آنها در روز یازدهم محرم دومین اجتماع برزگ زنجانیها در ایام محرم است.
عزاداران زینبی هم به مانند عزاداران حسینی مسیرهای تعیین شده تا امام زاده سید ابراهیم(ع) را با چنان شوری قدم بر میداشتند تا ارادات خود را به صاحب مجلس برسانند.
دلدادگان حضرت امسال به دلیل هتک حرمت کشورهای اروپایی در راس دانمارک و سوئد، به کتاب الهی، قرآن به سر داشتند و فریاد پاینده باد قرآن سر داده و عشق دلدادگی خود را به کتاب آسمانی نشان دادند.
شاید شما هم دوست داشته باشید لباس خادمی بر تن کرده و به عزاداران زینبی و حسینی خدمت کنید، امسال بیش از یک هزار خادم در مراسم زینبیه لباس خدمت به تن کرده بودند و به مراسم نظم میداند.
این مراسم از لنز دوربینهای عکاسان جا نماند بیش از ۳۰ عکاس مطرح کشوری برای ثبت این مراسم در خاطرهها در زنجان حضور داشتند.
مراسم نظم خاص خودش را داشت، همه دوشا دوش هم، دست به سر با یک هدف به دوراز دغدغههای روز مرهگیشان ذکر یا زینب میگفتند و مسیر حد فاصل خیابان زینبیه تا امام زاده سید ابراهیم(ع) را که نردیک از چهار کیلومتر است را به یاد اسرای کربلا تا شام را طی کردند.
پایان پیام/۷۳۰۲۱
منبع: فارس
کلیدواژه: زینبیه زنجان عزاداران زینبیه مسجد زینبیه زنجان شام کربلا لنز دوربین مراسم یازدهم محرم بانوی صبر استقامت حسینیه اعظم زنجان زینب س
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۴۲۹۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«آدرخش و رقص فانتومها» در نمایشگاه کتاب طنین میاندازد
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آذرخش و رقص فانتومها» شامل خاطرات آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری نوشته صادق وفایی بهتازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه میشود.
اینکتاب پس از «بیگانه با ترس» و «شبح دوستداشتنی»، سومینکتابی است که صادق وفایی درباره خلبانان نیروی هوایی بهویژه خلبانان شکاری بمبافکن فانتوم F4 نوشته است.
حسینعلی ذوالفقاری متولد ۱۳۳۰ است که پس از ورود به نیروی هوایی، برای آموزش به آمریکا اعزام شد و پس از بازگشت به ایران، هواپیمای فانتوم را برای پرواز انتخاب کرد. ذوالفقاری یکی از خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان بود که در دوران خدمت خود با خلبانان و اسطورههایی چون قاسم پورگلچین، محمود اسکندری، داریوش ندیمی، فرجالله براتپور، جلیل پوررضایی و … همراه و همنفس بوده است. او از چهرههایی چون شهید مصطفی چمران، شهید احمد کشوری و ابوالحسن بنیصدر نیز خاطراتی دارد.
اینخلبان پس از پیروزیهای مراحل مختلف عملیات بیتالمقدس که بهمرور باعث آزادسازی خرمشهر شدند، در روز ۱۸ اردیبهشت یعنی یکروز پس از بمباران موفق پل استراتژیک و شناور عراق روی اروندرود توسط محمود اسکندری، در ماموریت بمباران ۴ کیلومتر از جاده عقبنشینی نیروهای دشمن در جاده جفیر _ طلاییه، مورد اصابت پدافند زمین به هوا قرار گرفت و با محمدعلی اعظمی خلبان کابین عقب خود بهطور ناگهانی از هواپیما خارج شد و به اسارت دشمن درآمد. او با تحمل بیش از ۸ سال اسارت و بودن در جمع اسرای مفقودالاثر، شهریور ۱۳۶۹ به میهن بازگشت.
ذوالفقاری از بازگشت از دوران اسارت، در قامت خلبان مسافربری به خدمت پرداخت و چندسال پیش بازنشسته شد.
خاطرات امیر آزاده خلبان ذوالفقاری در «آذرخش و رقص فانتومها» در ۹ فصل تدوین شدهاند که عناوینشان به اینترتیب است: «اتاق بازجویی و آنزن نامحترم»، «در ایران اجکت نداریم!»، «پشت پیکر شهدا پناه گرفتهایم!»، «مبارزه با دیوارهای زندان»، «شیر حلال!»، «رقص باله فانتومها بین درهها»، «رویای آنبانوی رویپوشیده»، «نقشه فرار» و «برنمیگردید، زنده بمانید و بپرید بیرون!».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم؛
* بعد از اچ ۳، عملیاتهای مهم ثامنالائمه، فتحالمبین و بیتالمقدس را داشتیم.
بله.
* که شما در پایان بیتالمقدس اسیر شدید. گفتید در بازجویی استخبارات وقتی نگهبان بالای سرتان به گردنتان ضربه میزد، چون قبلاً یک اجکت دیگر داشتید، درد شدیدی به گردنتان و ستون مهرهها هجوم آورد. فکر کنم الان به خاطره اولین اجکتتان رسیدهایم؛ زمستان ۱۳۵۹ پیش از آنکه در فروردین ۱۳۶۰ حمله به اچ۳ انجام شود.
بله. مربوط به بمباران العماره است که در مسیر برگشت از آن، اسکندری ناگهان سایت موشکهای عراقی که دزفول را بمباران میکردند، دید.
زدن العماره دوبار انجام شد. بار اول هشتفروندی بودیم با لیدری براتپور. اسکندری هم سابلیدر بود. ده روز بعد گفتند: «آنجا محل تجمع نیرو است. بروید بزنید!» طبق معمول، بمبهای خوشهای مال من بود. تمام بمبها را در ارتفاع دویستپایی میزدیم، ولی این را باید صدپا میرفتی بالا. وگرنه مسلح و فعال نمیشد.
در مرتبه دومی که رفتیم العماره را بزنیم، من چیزی از هدف و تجمع نیرو ندیدم. برای همین گفتم حیف است بمبهای گران خوشهای را که برای بیتالمال است، هدر بدهم. لاشه تانک و نفربر جلویمان بود. بههمینخاطر نزدیم و برگشتیم. سر همین عقیده بود که من ششبار با بمب برگشتم و نشستم.
* که خیلی کار خطرناکی است!
بله. بعضیها هم بودند که بمبهایشان را در مناطق پرتوپلا میزدند. نزدیک مرز ناگهان دیدم یکی از هواپیماها دارد با مسلسل جایی را میزند. صدایش در رادیو آمد. اسکندری بود: «بچهها هرکه هرچه دارد خالی کند اینجا. همانسایتی است که دزفول را میزند. کی بمب دارد؟» گفتم: «ذوالفقاریام جناب سرگرد! دارمتان!» گفت: «حسین، یاابوالفضل! همان سایت است! بزنش!» اینجا بود که حاجیات دیوانه شد. بمب و مهمات داشتم دیگر! اسکندری هم که گفته بود. دیگر حجت تمام بود. گفتم خدایا شکرت! چون افت داشت بمبهایم را نزده برگردم! ولی نمیخواستم بمبها را هدر بدهم و روی تانک سوخته مصرفشان کنم.
اینکتاب با ۲۳۶ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه منتشر شده است.
کد خبر 6093057 فاطمه میرزا جعفری